این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکنند.........
دختری که مسخره بازی درمیاری نیگات می کنه
و چشمهاش برق می زنه و زیر لب می گه عزیزم...!!
دختری که روسری بد رنگ رو که براش خریدی سر می کنه
و میاد به دیدنت...!!
دختری که وقتی قدم می زنید و یه پسر خوش تیپ تر می بینه،
خودش رو بیشتر می چسبونه بهت...!!
دختری که وقتی از همه شاکی هستی و داد می زنی ،
هیچی نمی گه، فقط آروم دستتو می گیره...!!
دختری که روز زن براش یه شاخه گل می خری ،
با به لبخند غمگین می گه مهم خودتی...!!
این دخترو حق نداری اذیت کنی...!
در وجـــود هــــر زن ،
دخـتـربـچـه ای چــهارسـالـه بـبـیـن
کـه از تـو فـقـطــ مـــــهـربـانـی و تـوجـه مـی خـواهـد ،
در آغـوشـش بـگـیـر ، نـوازشـش کـن ...
خـیـالـش را راحـت کـن کـه هـسـتـی ، جـایـی نـمـی روی ،
طـوری رفـتـار کـن کـه اطـمـیـنـان حـاصـل کـنـد
زن هـای دیـگـر بـرایـت مـــــــهـم نـیـسـتـنـد ...
وقـتـی بـا نـگـرانـی مـسـیـر نـگـاهـت را دنـبـال مـی کـنـد
بـرگـرد و بـه لـبـخـنـدی مــهـمـانـش کـن و بـگـو ، بـه زبــ ـان بـیـاور :
" مـن فـقـطــ تــــــو را مـی بـیـنـم"
درد تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــدن،
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید،
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی...!
و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همه فصلهایِ قشنگِ زندگیم خرید ام...
تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان....
دیوانـــــه، خود خــــواه،بی احساس.................
نمیــــفروشــــــــم..!!!!
این روزهایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی...
تظاهر به بی خیالی...
به شادی...
به اینکه دیگر هیچ چیز مهم نیست...
اما...
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
هر چــﮧ میخواهیـد بگوییــد
از این پس میـخواهمـ خودم باشـــــم
بانوے آرامــش
دخــترے از تبــار خاک
از جنــس مرگــــ
بدترین حسه دنیا اینه که
بدونی کسی که دوسش داری
همون اندازه یکـــــــــــــــــی دیگه رو دوست داره !
مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام ..!
مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک نــگــاه ..
یـــک لبـــــخـنـــد ...
بــه بــازی میـــــگیــــری ..!
مــــــی گـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت ، شـــیطنـــت هــــایت ..
و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم ..
مــــــی گویند ســــاده ام ..!
اما مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم ...
همیـــــــــن!
و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد ..!!
تعداد صفحات : 3